عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 13 سال قبل در آذر 1391 دکتر احسان نراقی جامعهشناس مشهور ایرانی که حکومتها را اعم از پهلوی یا جمهوری اسلامی نصیحت میکرد و خیرخواه مردم بود چشم از جهان بست.
خوانندۀ این نوشته حق دارد بپرسد در مرداد 1404 چرا ناگهان به آذر 1391 نقب زدهای؟ همه میمیرند و مرحوم نراقی هم از 8 میلیارد باشندۀ روی کرۀ زمین کاسته و به 200 میلیارد انسان در گذشته از بدو پیدایش انسان خردمند از 60 هزار سال قبل به این سو افزوده شد.
بله؛ همین طور است اما غرض بیان خاطرهای است. بعد از درگذشت احسان نراقی هر که به فراخور مطلبی نوشت از جمله این نویسنده در همین تارنما و جایی دیگر. ماهنامۀ مهرنامه اما تعبیری به کار برد که اگرچه درست بود اما چون چشم از جهان بسته بود نپسندیدم ولی در ذهن من رسوب کرد. مهرنامه نوشت: "پیرمرد، خسته نشده بود، خسته کننده شده بود!"
خسته نشدن به خاطر اصرار او بر توصیه به مدارا و تلاش برای کاهش تنشها به همان شیوۀ یونسکویی بود اما مراد از خستهکننده این بود که اواخر بدون دعوت و هماهنگی و برای گذران وقت به دفتر نشریات مختلف سر می زد و دوست داشت حرف بزند در حالی که با هر یک قبلتر مصاحبههای مفصلی انجام داده بود و خاطرۀ نگفته از فرح و مؤسسه پژوهشی در دولت هویدا نبود که نگفته باشد! همچنین از یونسکو در دوران مدیر کلی فدریکو مایور اسپانیایی یا زندان افتادن بعد از انقلاب که بار اول به امید وساطت مرحوم مطهری بود که خبردار شد ترور شده است و نوبت دوم امید به وساطت مرحوم بهشتی داشت که باز باخبر شد واقعه 7 تیر 60 رخ داده و مرتبه سوم واسطه نبود اما دادگاه به رحم آمد. اینها را حداقل هر یک 5 بار برای نویسندۀ این سطور گفته بود!کار به جایی رسید که وقتی زنگ دفتر مجلۀ مشهوری را به صدا درآورد تظاهر کردند نیستند ولی نیم ساعت بعد دیدند پیرمرد مقابل در نشسته است!
حالا حکایت آقای سعید جلیلی است که نمیتوان گفت از آن مذاکرات بی حاصل طی 6 سال دوران احمدینژاد که به قطعنامههای تحریمی انجامید خسته شده یا از تکرار ادعاهای عجیب در مناظره های انتخابات ریاست جمهوری ( و گاهی مضحک مانند امکان صادرات 11 میلیارد دلاری صیفیجات به روسیه با این وضع آب و در حالی که روسیه این قدر صیفیجات وارد نمیکند!). بله خسته نشده اما به معنی واقعی کلمه خسته کننده شده و حوصله سربر. آنقدر که صدای خبرگزاری تبلیغ کنندۀ خود در ایام انتخابات را هم درآورده است.
قصه بر سر توییت اخیر اوست که بلافاصله بعد از انتصاب علی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی و احتمالا در واکنش به آن منتشر کرده و نوشته است:
«خداوند برای قوم بنیاسراییل پیامبری فرستاد تا آنها را از ظلم فرعون برهاند اما آنها پس از پیروزی بر فرعون وقتی 40 روز پیامبرشان به کوه طور رفت گوسالهپرست شدند. عدهای نیز امروز پس از این که دشمن در وسط مذاکره به ما حمله کرد و ملت ایران پیروز شد مجدد [ مجدداً ] دم از مذاکره میزنند!»
میتوان نوشت: اولا شرایط امروز آیا شبیه به 3000 سال قبل است؟ ثانیا در این تمثیل موسی کیست که نیست و به کوه طور رفته است؟ ثالثا ملت ایران بر همان قوم بنیاسراییل پیروز شده در حالی که در مثال شما خود بنیاسراییل بر فرعون پیروز شد. رابعا اگر مذاکره گوسالهپرستی است چرا 6 سال درگیر این کار بودید (و البته گاهی دل آدم به حال کاترین اشتون میسوزد که احتمالا متوجه نمیشد جلیلی دقیقا چه میگوید!) خامسا به قول آقای آذری جهرمی اگر عصای موسی داری بر زمین بکوب تا قوم به گمراهی نیفتد. سادسا در آموزههای دینی موسی بیشتر برادر و جانشین خود - هارون - را سرزنش میکند که در غیاب او غفلت کرد. اما اینها را دیگران هم کم و بیش نوشتهاند و مشخص است چرا ناراضی است.
بنا بر این ترجیح دادم از زاویهای دیگر به قضیه نگاه کنم و آن هم این که اینها خسته نمیشوند کما این که در واکنش به استعفای اجباری شیخ کاظم صدیقی یکی به او لقب "شهید آبرو" داده و دیگری که منصوب شیخ در ستاد امر به معروف است در ستایش آقای صدیقی نوشته است!
اگر تعبیر "خسته نشده بود، خسته کننده شده بود" به خاطر آن که پیرمرد احتمالا دچار آلزایمر شده بود با انتظار پس از مرگ متناسب نبود اما دربارۀ آقای جلیلی می تواند به کار برود چون فراموشی نگرفته و مدام بر تکرار روشهای شکست خورده اصرار دارد و جوری از ملت ایران سخن میگوید که انگار نه انگار نصف ملت ایران در انتخاباتی که او کاندیدای ریاست جمهوری آن بود شرکت نکردند و از از نصف دیگر هم بیش از نصفشان به رقیب او رأی دادند تا او رییس جمهور نشود و هر روز محکوم به شنیدن این سخنان خستهکننده و ملالآور نباشند.
تفاوت پزشکیان و لاریجانی با سعید جلیلی و دوستان او در این است که پزشکیان بر روی واقعیتها انگشت گذاشته و پیش چشم همه قرار داده و کاری به موسی و بنی اسراییل ندارد شاید چون این پروژه را کارگردانی دنبال میکند که یک فیلم به نام موسی کلیمالله ساخت ولی در واقع دربارۀ مادر اوست که به تصریح قرآن با آن که پیامبر نبود به او وحی شد نوزاد تحت تعقیب را به رود نیل بیندازد و از خود موسی خبری نیست!
لاریجانی هم اهل حساب و کتاب و منطق است و دو دو تا چهار تا میکند و جایی گفته بود اگر در دیپلماسی 10 درصد داشته باشی باز باید برای افزایش آن بکوشی در حالی که نگاه امثال جلیلی به دنیا صفر و صدی است و همه عالم را اسیر ضلالت و گمراهی و تنها خودشان را در سَبیل هدایت میدانند.
مردم اما غم نان و بیآبی و بیبرقی دارند و حوصلهشان از این جور حرف ها سر رفته و دلیل حوصله سر بر بودن صدا و سیما هم این است که برادر همین جلیلی میخواهد همین حرف ها را جور دیگر به خورد مردم بدهد.
وجه شگفتآور قضیه اما این است که خودشان از خودشان خسته و از سخنان ملالآورشان ملول نمیشوند! مثل مرحوم ناصرالدین شاه ذوق هنری و ادبی و شور زندگی هم ندارند که مقابل آیینه بایستند و بگویند خودمان از خودمان خوش مان آمد!